جدول جو
جدول جو

معنی میخ تک - جستجوی لغت در جدول جو

میخ تک
از پرندگان آبزی که نوکی میخ مانند دارد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میخک
تصویر میخک
(دخترانه)
گلی زینتی و پرپر به رنگهای سرخ، سفید، و صورتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میخک
تصویر میخک
گیاهی زینتی با گل های پرپر به رنگ های سرخ، بنفش یا سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میختن
تصویر میختن
شاشیدن، گمیختن، ادرار کردن، چامیدن، شاش زدن، میزیدن، گمیز کردن، گمیزیدن، شاشدن، شاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
مصغر میخ یعنی میخ خرد و کوچک. (ناظم الاطباء). به معنی میخ کوچک است. (از آنندراج). میخ خرد. میخ کوچک. (یادداشت مؤلف) ، دارویی خوشبو که قرنفل و فلفل دنباله دار نیز گویند. (ناظم الاطباء). بوی افزاری است که از هندوستان آرند و در طعامهاکنند. بوی افزاری است طعام را. دارویی خوشبو که در دیگ افزارها به کار برند. (یادداشت مؤلف). قرنفل را گویند و آن از ادویۀ حاره است گویند تا آن را نجوشانند اهل جزیره قرنفل نگذارند که به جایی برند. (برهان). میخک یکی از انواع تیره موردیهاست که غنچه های ناشکفتۀ آن شبیه به میخ است به نام میخک در ادویۀ خوراکی به کار می رود. (این میخک را با گل میخک نباید اشتباه کرد). (از گیاه شناسی آقای گل گلاب ص 262). قرنفل را گویند چه به میخ کوچک شباهت دارد و اصل در آن (کرن پهول) بوده قرنفل معرب آن است. (آنندراج) (انجمن آرا). اسم فارسی قرنفل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). قرنفل. قرنفول. (منتهی الارب). به معنی قرنفل است. (فرهنگ جهانگیری) :
فلفل و میخک و بزبار و کبابه چینی
جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به قرنفل شود، گلی است که بوی میخک دارد. گلی زینتی. (یادداشت مؤلف). (اصطلاح گیاه شناسی) یکی از دو دسته اقسام تیره قرنفلیان. قرنفلیان را از روی شکل گلها به دو دسته تقسیم می کنند: یکی دستۀمیخکها که قسمتی از کاسبرگهای آنها به هم چسبیده است. انواع آن عبارتند از میخک و شیلن و صابونی باغاسول با ساقه های زیرین و ساق و برگ لعابدار که در آب کف می کنند، دیگر لیخنس و قرنفل... دستۀ دیگر گیاهانی که کاسبرگ های آنها بکلی از یکدیگر جداست. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 245 و 246) ، مرضی چون استخوانی در کف پای و جز آن. میخچه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به میخچه شود، انگشت مانندی بر بالای پای خروس و مرغ. (یادداشت مؤلف) ، در بیت های زیر از نظام قاری ظاهراً نوعی پارچه باشد:
برد و میلک خاص و میخک قیف و قطنی گو برو
صوف گو بازآکه قاری ترک این شش میکند.
نظام قاری (دیوان ص 57).
یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
کاین تکبر از قبای صوف و دیبا میکنند.
نظام قاری (دیوان ص 58).
بپرده شاهد کمخا و جلوه گر میخک
بهم برآمده دستار کاین چه بوالعجبی ست.
نظام قاری (دیوان ص 49).
گر بود دارایی عدلش به جمع اقمشه
میخک اندر معرض کمخا نیارد آمدن.
نظام قاری (دیوان ص 30).
خصم میخک نکند فرق ز کمخا ورنه
کارگاهیست مرا از همه جنسی در بار.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ تَ)
به یک روش دویدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ کَ دَ)
شاشیدن که کمیزیدن نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). شاشیدن و بول کردن. (ناظم الاطباء) (از برهان). بول کردن. ادرار کردن. شاش کردن. شاشیدن. آب تاختن، مصدر دیگر آن میزش و میزیدن است. (یادداشت مؤلف). به معنی بول کردن باشد. (فرهنگ جهانگیری) :
پلنگ هجر چون زد پنجه بر من
چو موش از بام بر من میخت ایام.
عمیدلوبکی.
، دفع فضول (غایط) از مخرج. استفراغ غائط. (یادداشت مؤلف). رجوع به میزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
دهی است از دهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 48هزارگزی جنوب باختری صالح آباد با 104 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میختن
تصویر میختن
شاشیدن بول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است دارای شاخه های بلند و برگهای باریک و دراز، گلهایش درشت و به رنگ سرخ و بنفش و سفید وجود دارد درختی است عظیم از تیره موردیها بارتفاع 10 تا 12 مترکه منشا رویش آن مجمع الجزایرملوک دراقیانوسیه است ولی امروزه در جزایرآنتیل و زنگبار و ماداگاسکار نیز میروید. چون برگهای سبز دایمی و گلهای زیبا دارد بعنوان درختی زینتی نیزکاشته میشود برگهای آن متقابل و گلهایش کوچک است که بطور فراهم درانتهای شاخه های نازکتر قرار میگیرند. کاسه گلش شامل 4 کاسبرگ کوچک و ضخیم و جام گل نیز شامل 4 گلبرگ است که بصورت سرپوش کروی پرچم های فراوان آنرا فرا میگیرد. گلبرگها معمولا بلافاصله پس از شکفتگی گل می افتند. این گیاه در 5 یا 6 سالگی گل میدهد ولی برداشت محصول باید از سال دهم آغاز شود. غنچه باز نشده گلهای آن شبیه به میخ است (علت وجه تسمیه) و بنام میخک در ادویه خوراکی بکارمیرود. و معمولا غنچه - های باز نشده آنرا باید موقعی چید که جام گل رنگ گلی پیدا کرده باشد و پس از چیدن مدت سه روزآنها را در معرض آفتاب قرار میدهند تا خشک و قهوه یی رنگ شوند میخک دارویی قرنفل ابیض مقرنف غرنیواس لونگ. توضیح 1 در پزشکی و دارو سازی منظور از میخک همان غنچه های خشک شده درخت میخک است. ولی در گل فروشی ها و گل خانه ها مراد گل میخک است که گیاهی زینتی است و هیچ ارتباطی با درخت میخک ندارد. توضیح 2 در برخی ماخذ درخت قرنفل را مترادف درخت میخک آورده اند که صحیح نیست، غنچه های خشک شده درخت میخک که شباهت کامل به یک میخ کوچک دارند و در داروسازی وادویه غذایی مورد استفاده قرار میگیرند، گیاهی است زینتی و علفی از تیره قرنفلیان که یکساله است و برخی گونه های پایا نیزدارد و دارای گلهای انتهایی زیبابرنگهای مختلف میباشد. قسمتی از کاسبرگهایاین گیاه بهم چسبیده است. گلبرگهای آن درانتها ناخنی شکل و دارای بریدگیهای زیاد و در قاعده زبانه یی شکلند. در حدود 70 گونه ازاین گیاه شناخته شده که غالبا زینتی هستند و انواع پرپر آنها در باغبانی کشت و تربیت میشوند. گلهایش دارای بوی مطبوعی شبیه غنچه های درخت میخک میباشند (وجه تسمیه این گیاه به گل میخک از همین جهت است)، بوته گیاه مزبور دارای شاخه های بلند و راست است و سر هر شاخه گل درشت و زیبایی قرار دارد. برگهایش دراز و باریک است و میوه اش پر از دانه های ریز سیاه رنگ میباشد. رنگ گلهایش سفید و صورتی و قرمز و بنفش و نارنجی و زرد و غیره است گل میخک میخک گلدانی قرنفل چینی
فرهنگ لغت هوشیار
((خَ))
گیاهی است زینتی و علفی از تیره قرنفلیان که یکساله است و گل های انتهایی زیبا به رنگ های گوناگون (سفید، صورتی، قرمز بنفش، نارنجی یا زرد) دارد
فرهنگ فارسی معین
هوای ابری
فرهنگ گویش مازندرانی
آنکه غذا را با تعلل و اندک اندک خورد
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که با اکراه غذا خورد بد غذا
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در نزدیکی لرگان نوشهر، پرتگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
موی دم اسب که برای دام پرندگان استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
تار مو
فرهنگ گویش مازندرانی
به طور ماندگار، تا دیر وقت
دیکشنری اردو به فارسی